باغ ۲ ۶۸ام ۲۹ بیت
مبارزت و شهادت عون بن علی علیهما السلام
به رخسار مانند تابنده ماه
دو ابروش مشکین، دو گیسو سیاه
بیت ۱
چو افکند یکران به دشت ستیز
توگفتی پدیدار شد رستخیز
بیت ۲
دم تیغ او همچو باد خزان
همیریخت سرها چو برگ رَزان
بیت ۳
فزون گشت زان مردم نابکار
پس آمد سوی شاه از کارزار
بیت ۴
ز سوز عطش بُرد بر وی پناه
ز فرّخ برادَرْش شد آب خواه
بیت ۵
شه از شرمساری درآمد به پیچ
بگفتا سوی رزم دشمن بَسیج
بیت ۶
اگر بودی آبی نرفتی دریغ
همه بهرهی ما بُوَد آب تیغ
بیت ۷
روان گشت بار دگر عونِ راد
به کین بازوی حیدری برگشاد
بیت ۸
بسا سر که از پیکر افکند پست
بسی صف که بر یکدگر برشکست
بیت ۹
هوا پر ز افغان و فریاد شد
زمین پر سر و تَرکِ پولاد شد
بیت ۱۰
چو زانگونه سالار لشکر بدید
یکی نعرهی خشمگین برکشید
بیت ۱۱
که ای پهنهی مردم نابکار
چه ماندید بیچاره از یک سوار
بیت ۱۲
وزان پس به حجر بن احجار گفت
که ای رزمجو گُرد با یال و سُفت
بیت ۱۳
هزاری دو از نامدارانِ مرد
بِبَر با خود ایدر به دشت نبرد
بیت ۱۴
سر این جوان را به نزد من آر
که بخشَمْت سیم و زر بیشمار
بیت ۱۵
دمان حجر بَد گوهر و آن سپاه
فکندند توسن سوی رزمگاه
بیت ۱۶
از ایشان نیامد به شهزاده بیم
همیکرد مَرد و سمندش دو نیم
بیت ۱۷
پراکنده کرد آن همه مَرد را
خود از یادشان بُرد ناورد را
بیت ۱۸
یکی بَد گوهرِ مردِ صالح به نام
به پیکار شهزاده برداشت گام
بیت ۱۹
ز گَرد ره آن شهسوار جهان
بزد نیزهاش راست اندر دهان
بیت ۲۰
که نوکِ سنان از پسِ گردنش
برون رفت و جان هم ز تاری تنش
بیت ۲۱
چو این دید بدر بن سیّار تفت
خروشان به میدان شهزاده رفت
بیت ۲۲
به کینِ برادَرْش بر وی بتاخت
دلاور به یک نیزه کارش بساخت
بیت ۲۳
پس آنگه دو صد مرد از آن سپاه
بیفکند بر خاکِ آوردگاه
بیت ۲۴
به ناگه پی قتل آن بی قرین
برون خالدِ طلحه جَست از کمین
بیت ۲۵
بزد تیغ و افتاد از زین جوان
بیفتی ز پا ای بلند آسمان
بیت ۲۶
شهنشه خروشان بیامد بَرَش
بیاورد زی خیمهگه پیکرش
بیت ۲۷
به سردادگانِ دگر یار کرد
بدو مویه و گریه بسیار کرد
بیت ۲۸
چو پیکار عون اندر آمد به بُن
ز عبّاس و اِخوانْش رانَم سَخُن
بیت ۲۹
نظرات پژوهشی ۰
هنوز نظری ثبت نشده است