باغ ۲ ۱۷ام ۳۷ بیت
در بیان کشته شدن سالم و یسار غلامان ابن زیاد به دست عبدالله بن عمیر و شهادت آن جناب
ز کار جوان چون بپرداخت شاه
خروش آمد از پهنهی رزمگاه
بیت ۱
بدید آن جهان داور سوگوار
به میدان دو تن شومِ تازی سوار
بیت ۲
که هر دو خروشان ز یاران شاه
هم آورد خواهند در رزمگاه
بیت ۳
بُدند آن دو بَد اختر پر فساد
غلامانِ ناپاکِ پورِ زیاد
بیت ۴
یکی نام او سالم نابكار
دگر يك بُدی نام زشتش يسار
بیت ۵
برير خضیر و حبیب گزین
بگفتند با شاه دنیا و دین
بیت ۶
که ما را روان کن سوى كارزار
به جنگ دو تن بندهی نابکار
بیت ۷
بفرمود فرزند پاك بتول
که ای یاوران خدا و رسول
بیت ۸
شما خواجگان را روا نيست جنگ
به همراه دو بندهی تیره رنگ
بیت ۹
به ناگه دلیری عمیری نژاد
که عبدالله او را پدر نام داد
بیت ۱۰
برانْد از صفِ لشکرِ شه سمند
به پای فلک سایِ او سر فکند
بیت ۱۱
مرا گفت بخش ای جهان شهریار
یکی رخصتِ رزم این دو سوار
بیت ۱۲
بدو گفت شه آفرین بر تو باد
خدا و رسول از تو باشند شاد
بیت ۱۳
بر افکن تکاور سوی کارزار
شوند این دو بر دست تو کشته زار
بیت ۱۴
دلاور دَمان سوی میدان بتاخت
دِرفش دلیری به کیوان فَراخت
بیت ۱۵
غلامان بگفتند کای نامدار
بکن نام خود را به ما آشکار
بیت ۱۶
منم گفت عبدالله بن عمير
كِهين بندهی قُدوهی اهل خیر
بیت ۱۷
بگفتند برگرد و ایدر مایست
نبرد تو ما را سزاور نیست
بیت ۱۸
مگر سوی میدان شتابد بُریر
و یا پورِ قِین دلاور زهیر
بیت ۱۹
بر آشفت نام آورِ تیغ زن
بگفت ای سپاهان گندیده تن
بیت ۲۰
شما را چه یارای این گفت و گوی
که رزم بزرگان کنید آرزوی
بیت ۲۱
شنید این چو ناپاک گوهر یسار
بزد اسب و شد حمله ور بر سوار
بیت ۲۲
یکی نیزه افکند سوی دلیر
به چالاکی آن نام بردار شیر
بیت ۲۳
بزد تیغ و یک پای او را فکند
بیفتاد بدخو يسار از سمند
بیت ۲۴
بدو تاخت جنگی یلِ نیکنام
که تا روز عمرش رساند به شام
بیت ۲۵
بزد بانگ از لشکرِ شاه دین
بدو بر ز یاران یکی کای گزین
بیت ۲۶
ز شمشیر سالم خبر دار باش!
که زهر آبداده است هشیار باش!
بیت ۲۷
به گفتار او مرد بسپرد هوش
چو شیر دُژآگاه شد پرخروش
بیت ۲۸
بزد تیغِ کین بر میان یسار
تنش را به دو نیم افکند خوار
بیت ۲۹
به ناگاه سالم بدو حمله کرد
بیفکند شمشیرِ کین سوی مرد
بیت ۳۰
به پیش بَلارَك، يلِ تیغ زن
سپر کرد دست چپ خویشتن
بیت ۳۱
قلم کرد انگشت او را پَرَند
چو این دید عبدالله ارجمند
بیت ۳۲
بزد تیغ خون ریز بر گردنش
سر بی خرد دور کرد از تنش
بیت ۳۳
غلامان فرزند مرجانه چون
بدیدند او را نگون از هیون
بیت ۳۴
زلشکر نهادند رو سوی مرد
به ایشان نهنگ دمان حمله کرد
بیت ۳۵
فزون از شمر گشت اسب و سوار
سرانجام شد کشته در کارزار
بیت ۳۶
به نزد نبی از جهان کرد روی
درود از خدا بر تن و جان اوی
بیت ۳۷
نظرات پژوهشی ۰
هنوز نظری ثبت نشده است