باغ ۲ ۳۰ام ۱۷ بیت
به میدان رفتن جناب زهیر بن قین و نبرد آزمودن و مراجعت به خدمت امام (ع)
زهیر بن قین آن سوارِ نبرد
بیامد بر شاه رخ پر ز گَرد
بیت ۱
رکاب سمندش ببوسید و گفت
که ای آشکارا به تو هر نهفت
بیت ۲
چه باشیم و چندان درنگ آوریم
همان به که کوشیم و جنگ آوریم
بیت ۳
دمی با سپه ترک تازی کنیم
سپس جاودان سرفرازی کنیم
بیت ۴
بده رخصتم تا در این دشتْ جنگ
كنم چهره از خون خود لاله رنگ
بیت ۵
شهنشاه پوزش از آن مَردِ راد
پذیرفت و دستورىِ جنگ داد
بیت ۶
به میدان در آمد زهیر دلیر
خروشید بر آن سپه هم چو شیر
بیت ۷
که ای قوم آهن دل نابکار
به کین با خدا و خداوندگار
بیت ۸
منم چاکری ز آستان حسین
مرا نامِ فرّخ زهیر بن قین
بیت ۹
مرا گر بر آیم به یکرانِ عزم
چو ایوان بزم است میدان رزم
بیت ۱۰
خوش آن دَم که در پهنهی کارزار
کنم جان نثار ره شهریار
بیت ۱۱
ایا نابکاران دور از حیا
حسین است سبط شه انبیا
بیت ۱۲
شما از چه رو آب شیرین گوار
ببستید بر روی آن شهریار
بیت ۱۳
بگفت این و مانند شیر ژیان
برآهیخت شمشیر گیتی سِتان
بیت ۱۴
تو گفتی که شمشیر او اژدهاست
دمش همچو بارنده ابرِ بَلاست
بیت ۱۵
به یک دم صد و بیست مرد و سوار
بیفکند زان لشکر نابکار
بیت ۱۶
پس از رزمگه شد به نزديك شاه
بدو آفرین خواند گیتی پناه
بیت ۱۷
نظرات پژوهشی ۰
هنوز نظری ثبت نشده است