باغ ۲ ۴۲ام ۶۰ بیت
در بیان سبقت گرفتن جناب عبدالله ابن مسلم بر جوانان آل هاشم و به میدان رفتن آن بزرگوار سلام الله علیه
نخست آنکه زین دوده سازِ نبرد
بپوشید و آغاز پیکار کرد
بیت ۱
جوانی بد آزاده و نامور
که بودش سپهدار مسلم پدر
بیت ۲
بدش نام عبداللهِ نامجوی
پدر وار بر زد بر و یال اوی
بیت ۳
نیا شیر حق بودش از سوی مام
که حیدرْش خواندی رقیّه به نام
بیت ۴
چو خال سر افراز را نامدار
نگه کرد در پهنهی کارزار
بیت ۵
به مردانه رگ خونش آمد به جوش
برآورد مانند تندر خروش
بیت ۶
سراپا یکی تیغ خونريز شد
به آهنگ مرد افکنی تیز شد
بیت ۷
بپوشید خِفتان و بر ره نورد
بیفکند برگُسْتْوان نبرد
بیت ۸
بياويخت تیغ سر انداز را
ز جا کند رُمح سرافراز را
بیت ۹
چمان چرمه در تاخت زی شاهدین
فرود آمد و بوسه زد بر زمین
بیت ۱۰
به پوزش بدو گفت کای شهریار
یکی دیده بگشا بدین کارزار
بیت ۱۱
غلامان خود را ببین تن به تن
به پیکر در آورده از خون کفن
بیت ۱۲
همه سر بریده فُتاده بخاك
بَرو جوشن از تیغ كين چاك چاك
بیت ۱۳
همه جان سپرده به جان آفرین
زده تخت در بارگاه برین
بیت ۱۴
نبود اینچنین رای و پیمان ما
که مانیم برجای و یاران ما
بیت ۱۵
بتازند توسن به آوردگاه
نمایند جانْ برخیِ جان شاه
بیت ۱۶
چو جُستند پیشی به فرمان تو
کنون نوبت آمد به خویشان تو
بیت ۱۷
همه دوده را در دل این آرزوست
که جان را بیازند در راه دوست
بیت ۱۸
در آغازشان گر نشد بخت یار
در انجام این آرزوشان بر آر
بیت ۱۹
یکی زان سرافراز مردان منم
کزین آرزو رفته توش از تنم
بیت ۲۰
که چون باب خود مسلم نامدار
کنم جان خود برخیِ شهریار
بیت ۲۱
جهان بین مسلم به راه من است
به دیدار من چشم او روشن است
بیت ۲۲
دو تن را تو مپسند در انتظار
مرا بخش دستوریِ کارزار
بیت ۲۳
به فرزند خواهر چو شه بنگریست
ز مسلم بسی یاد کرد و گریست
بیت ۲۴
فرستاد بر پاك جانَش درود
به زاری پس آنگه بدین سان سرود
بیت ۲۵
که ای نام گستر سپهدار من
کجایی که بینی بر این انجمن
بیت ۲۶
سپه کشته گردیده شه بی پناه
غو کوس بر پا ز آوردگاه
بیت ۲۷
هراسان دل بانوان حرم
همه دودهی هاشم از غم دژَم
بیت ۲۸
جوان پور خود را ببینی چنین
زره پوش و آورده یکران به زین
بیت ۲۹
پی رخصت جنگ با بد سِگال
به پوزش برِ من خم آورده یال
بیت ۳۰
کجایی که دشمن شکاری کنی؟
پسر را درین رزم یاری کنی؟
بیت ۳۱
فراق تو جانا مرا بس نبود
که پور تو خواهد بر آن برفزود
بیت ۳۲
چگونه فرستمْش سوی نبرد؟
کسی جان خود را ز تن دور کرد؟
بیت ۳۳
همیگفت و میریخت از دیده خون
همی کرد نفرین به بدخواهِ دون
بیت ۳۴
پس از گریه ناچار آن شهریار
بدو داد دستوریِ کارزار
بیت ۳۵
به هاشم نژادان رسید آگهی
که خواهد شد از باغ سرو سهی
بیت ۳۶
به گِردش یکی انجمن ساختند
یکی مویه از نو بپرداختند
بیت ۳۷
که ای بی پدر پور سالار راد
جوان مرگ مسلم نرفته ز ياد
بیت ۳۸
تو زان صفدری پیش ما یادگار
بمان تا کند دودهات کارزار
بیت ۳۹
جوان گفت از من بدارید دست
مرا با شما هست آخر نشست
بیت ۴۰
چو باب نکو نام آزاده جان
مرا رفته گیرید نیز از جهان
بیت ۴۱
چو ما را سرانجام جز مرگ نيست
پس و پیش رفتن در این ره یکیست
بیت ۴۲
بگفت این و فرمود بدرودشان
شکیب از غم خود بیفزودشان
بیت ۴۳
بزین تکاور سپس بر نشست
یکی نیزه چون مار پیچان به دست
بیت ۴۴
بیامد برافروخته رخ چو ماه
درخشان به سر برْش روی کلاه
بیت ۴۵
تو گفتی که بهرام با تیغ و خود
به زیر اندر آمد ز چرخ کبود
بیت ۴۶
به زیر اندرش بارهای همچو کوه
که از پویهی آن زمین بُد ستوه
بیت ۴۷
برابر چو شد با سپاه کَشَن
بزد بر زمین نیزهی خویشتن
بیت ۴۸
هژبر دلاور بغرّید سخت
که ای بد منش لشکر تیره بخت
بیت ۴۹
چنین تندی و جنگ و پرخاش چیست؟
گمانْتان که پاینده خواهید زیست؟
بیت ۵۰
هم ایدون شما را دم تیغ من
کشاند به مهمانی اهرمن
بیت ۵۱
منم پور دخت علی ولی
منم شرزه شیر کنام یلی
بیت ۵۲
منم هاشمی زادهی نامدار
که مادر نزاید به از من سوار
بیت ۵۳
مرا خال پورِ شه اولیا است
ابوطالب راد فرّخ نیا است
بیت ۵۴
نهم زين پي جنگ چون بر ستور
فراوان پدر کو بگرید به پور
بیت ۵۵
دلاور ترین مرد در کارزار
بود پیش من كودك ني سوار
بیت ۵۶
دمِ تیغ من دستیار قضا است
سر نیزه دندانِ مار قضا است
بیت ۵۷
بگفت این وزد بر سپاه گران
شد آسیمه زو جانِ جنگ آوران
بیت ۵۸
زمانی به شمشیر سرها ربود
زمانی به نیزه نبرد آزمود
بیت ۵۹
همی کُشت از چپ همی زد به راست
همی تن فِکند و همی جان بِِکاست
بیت ۶۰
نظرات پژوهشی ۰
هنوز نظری ثبت نشده است