باغ ۲ ۷۳ام ۲۹ بیت
آغاز داستان شهادت حضرت اباالفضل العبّاس ابن امیرالمؤمنین علیه السّلام و ستایش آن بزرگوار
کنون از نیِ دل برآرم نوا
سخن رانم از ساقی نی نوا
بیت ۱
چه ساقی شه تشنه کامانِ عشق
امیر صفِ نیک نامان عشق
بیت ۲
سرِ سرفرازان و آزادگان
به چهره مهِ هاشمی زادگان
بیت ۳
همان زورِ حیدر به بازوی او
دو گیتی سَبُک در ترازوی او
بیت ۴
ملوک و ملایک ثناخوان او
زمین گَردی از نعل یِکران او
بیت ۵
بَر از عرشِ یزدان سرِ مِغفَرش
فلک جوشن و آفتاب اِسْپَرش
بیت ۶
چه گویم خطا کردم از این گمان
کجا جوشن او کجا آسمان
بیت ۷
بگردان مر این هفت وارونه طاس
سمند سرافراز او را قُطاس
بیت ۸
مهِ نو به کف آبگون خنجرش
همه هفت دریا یکی جوهرش
بیت ۹
سنانَش ستونِ بلندْ آسمان
کشیدن همان و فتادن همان
بیت ۱۰
به لشکرگهِ شاهْ سالار بود
دبیر و وزیر و علمدار بود
بیت ۱۱
دلش بود آکنده از راز حق
دو گوشش نیوشای آواز حق
بیت ۱۲
به دیدار و بالا و فرّ و کمال
نبودی کَس اندر جهانَش هَمال
بیت ۱۳
بر اسبان کُهْ پیکرِ پیل تن
نشستی چو آن شیرِ شمشیر زن
بیت ۱۴
دو فرخنده پا گر فروداشتی
کف پای بر خاک بگذاشتی
بیت ۱۵
و گر در رکابش بُدی پای بند
دو زانو گذشتی ز گوشِ سمند
بیت ۱۶
در آویختی چون دو دست دراز
گذشتی ز زانوی آن سرفراز
بیت ۱۷
کمالات این شه نیامد به گفت
کس این دُرّ به الماسِ فکرَت نَسُفت
بیت ۱۸
در آن دم که برخاک افتاد پَست
به عرش اندرون یافت جای نشست
بیت ۱۹
سرش چون ز شمشیر کین تاج یافت
چو احمد از آن تاج معراج یافت
بیت ۲۰
از آن سال محنت فزا تا کنون
که باشد هزار و سه صد بل فزون
بیت ۲۱
در آنجا که شه را بُوَد بارگاه
بُوَد بارگاهش جهان را پناه
بیت ۲۲
خدا زائر است و ستایش گرش
پَرِ جبرئیل است فرشِ درش
بیت ۲۳
بیایند هر شب در آن انجمن
نبی و علی و حسین و حسن
بیت ۲۴
همان پاکْ دختِ رسول خدا
ابا کشتگانِ سر از تن جدا
بیت ۲۵
نمایند هر یک چو دادار او
به رحمت نظر سوی زوّار او
بیت ۲۶
خُنُک آن که با پای پر آبله
سپارد سوی درگهش مرحله
بیت ۲۷
بلند است این نامور را مقام
شنو تا چه فرمود اینجا امام
بیت ۲۸
ابو حمزه کو عارفِ راه بود
ز اسرار دینِ حق آگاه بود
بیت ۲۹
نظرات پژوهشی ۰
هنوز نظری ثبت نشده است