باغ ۲ ۷۵ام ۴۵ بیت

نیایش ناظم کتاب با حضرت عبّاس و خواستن حاجت خود را از او علیه السّلام

گرانمایه فرزند حیدر تویی
درِ حاجت خلق یکسر تویی
بیت ۱
تویی آفتاب سپهرِ رَشاد
تو باب الحوائج، تو باب المراد
بیت ۲
سر آمد به من برکنون هشت ماه
که دارم دلی زار و حالی تباه
بیت ۳
سخن ناتمام و ثنا نیمه کار
سخنگوی پژمان و آسیمه سار
بیت ۴
نه من بنده‌ی آستان توام؟
سراینده داستان توام؟
بیت ۵
نکوهش گری را سخن هر زمان
بگویند با من چنین دشمنان
بیت ۶
که هر کس به آل علی مهر داشت
همیشه ز غم زردیِ چهر داشت
بیت ۷
همیشه بود زار و ناسازمند
تهی دست و بیچاره و آزمند
بیت ۸
من آگاهم ای صفدر دین پناه
که اینگونه هستند یاران شاه
بیت ۹
چو دنیاست رد کرده‌ی باب تو
نبیند از آن بهره احباب تو
بیت ۱۰
ولیِ خدا داده او را طلاق
از آن با غلامانْش دارد نفاق
بیت ۱۱
چو او دشمن دوستان علی است
ازو مهر جُستن نه از عاقلی است
بیت ۱۲
ولی در هراسم ز زخم زبان
که زخم زبان بدتر است از سنان
بیت ۱۳
اگر شرمسارم و گر پر گناه
نه در سایه تو گرفتم پناه؟
بیت ۱۴
به جان تو کاز غم به جان آمدم
تن از آن دهان ناتوان آمدم
بیت ۱۵
رها کن مرا زین غم جان گزا
که روشن کنم این چراغ عزا
بیت ۱۶
دلیرا، هژبرا، سرا، سرورا
گرانمایه اِسپَهبُدا صفدرا
بیت ۱۷
تناور درخت قوی شاخ دین
به کیوان فرازنده‌ی کاخ دین
بیت ۱۸
زِبَر دستِ دستِ خدای جهان
چمان تیرِ شست خدای جهان
بیت ۱۹
خداوند جوشن خداوند خود
دلاورتر از هر دلیری که بود
بیت ۲۰
ایا احمد رفرفِ اقتدار
ایا حیدرِ پهنه‎ی کارزار
بیت ۲۱
ایا جوهر ذوالفقار پدر
به مردانگی یادگار پدر
بیت ۲۲
مراد همه خلق در مشت توست
کلید حوائج سرانگشت توست
بیت ۲۳
ثنایت نگوید سزاوار کس
همینَت که گویند ابوالفضل بس
بیت ۲۴
ز «الهامی» ای شه فرامُش مکن
چنین بلبل از نغمه خامُش مکن
بیت ۲۵
کِیَم من یکی خون دل خورده‌ای
شب و روز با غم به سر برده‌ای
بیت ۲۶
ز خلد آمده همچو آدم برون
شده در کف مکر شیطان زبون
بیت ۲۷
بساط سلیمان ز کف داده‌ای
به زندان اهریمن افتاده‌ای
بیت ۲۸
به جهل از کلیمِ خدا گشته دور
گرفتار فرعونِ نفس غَرور
بیت ۲۹
ز دامان عیسی رها کرده دست
ز مشتی یهودی صفت گشته پست
بیت ۳۰
ز بیداد نمرود این روزگار
در آذر فتاده بَراهیم وار
بیت ۳۱
مر این طشت پرفتنه‌ی باژگون
چو یحیی تنم را کشیده به خون
بیت ۳۲
چو یونس به کام نهنگ بلا
چو یوسف به زندان غم مبتلا
بیت ۳۳
چو یعقوب در کنج بیت الحزن
نشسته گریزان ز فرزند و زن
بیت ۳۴
مرا نیست ای سرورِ سروران
توانایی پاک پیغمبران
بیت ۳۵
کزین گونه تیمار افزون کشم
پَرِ کاهم این کوه را چون کشم؟
بیت ۳۶
گرانمایه سنگی که بر آسیاست
به پشت یکی پشّه این کی رواست؟
بیت ۳۷
کسی دیده البرز بر پشت مور؟
به چندین بلا نیست یک تن صبور
بیت ۳۸
چرا با سگت چرخْ شیری کند؟
جهان با غلامت دلیری کند؟
بیت ۳۹
ایا خشمت آتش فشان اژدها؟
سگ خود از این شیر فرما رها؟
بیت ۴۰
غلط گفتم ای شه نه شیر است چرخ
به روباه بازی دلیر است چرخ
بیت ۴۱
چو خشمت بدو تُرک تازی کند
نیارد که روباه بازی کند
بیت ۴۲
منم بنده‌ای گرچه با خاک پست
مهِل تو خداوندی خود ز دست
بیت ۴۳
کن آسوده جان فَگار مرا
فراهم کن اسباب کار مرا
بیت ۴۴
کنون ای نیوشنده با هوش باش
سراپا در این داستان گوش باش
بیت ۴۵

نظرات پژوهشی ۰

هنوز نظری ثبت نشده است