باغ ۲ ۸۳ام ۲۰ بیت
وصیت حضرت عبّاس (ع) با امام علیه السّلام و جان دادنش
بگفتا که ای شاه یزدان شناس
به پروردگار جهان مر سپاس
بیت ۱
که دادم به راهت سر و جانِ پاک
نبُردم من این آرزو را به خاك
بیت ۲
دم آخرینم رسیدی به سر
تن از بوی تو یافت جانی دگر
بیت ۳
کنون گر رسد مرگ من باک نیست
که انجامِ هر زنده جز خاک نیست
بیت ۴
سه خواهش مرا هست از شهریار
ز راه کرم سوی من گوش دار
بیت ۵
نخستین روانم بود تا به تن
مبر سوی خیمه تنِ چاکِ من
بیت ۶
که از کودکان تواَم شرمسار
ز ناوردن آب شیرین گوار
بیت ۷
دگر آنکه در ماتم من منال
مکن گریه اندر بَرِ بدسِگال
بیت ۸
چو گریی تو، بدخواه خندان شود
به کین خواستن تیز دندان شود
بیت ۹
و دیگر تو گفتی که از همرهان
نماند در این روز کس زنده جان
بیت ۱۰
مگر سیّدالساجدین پورِ من
که باشد پس از من امام زَمَن
بیت ۱۱
از ایندر چو رفتی به سوی حرم
چنین کن سپارش بدان محترم
بیت ۱۲
که چون جای گیری به یثرب دیار
رها گشتی از پیچشِ روزگار
بیت ۱۳
ز عمّت دو كودك بُوَد در سرای
به جا مانده دل خسته و غم زدای
بیت ۱۴
تو آن نو رَسان را پرستار باش
ز هر بَد به گیتی نگهدار باش
بیت ۱۵
یتیمند مَشکن دلِ زارشان
پدر وار بنگر به دیدارشان
بیت ۱۶
ز گفتار او شه بنالید سخت
فرو ریخت خون از مژه لخت لخت
بیت ۱۷
سِتُرد از رخ و چشم او خون و خاك
ببوسیدش آن چهرهی تابناك
بیت ۱۸
جوان دیده بر روی شه بر گشاد
کشید آه و اندر بَرَش جان بداد
بیت ۱۹
خُنُک دوستداری که در پایِ یار
چو جان داد یار آرَدَش در کنار
بیت ۲۰
نظرات پژوهشی ۰
هنوز نظری ثبت نشده است