باغ ۲ ۹۳ام ۵۵ بیت

اذن نبرد خواستن شاهزاده از پدر بزرگوار و رخصت نیافتن و چگونگی آن حال

پدر را چو شهزاده بی یار دید
شکسته دل از مرگ سالار دید
بیت ۱
همه پهنه پر دشمن و شاه فرد
دل نازکش گشت لبریز درد
بیت ۲
به خود گفت تا چند باید درنگ
که یکباره بر شاه شد کار تنگ
بیت ۳
کنونش که جز تو تنی یار نیست
کسی کو رود سویِ پیکار نیست
بیت ۴
همانا ببخشد جواز نبرد
تورا گر از او بازخواهی به درد
بیت ۵
بسی داد زینگونه خود را نوید
ز جا جَست با خاطری پر امید
بیت ۶
چو یك بوستان سرو و یک چرخ ماه
خرامان بیامد به نزدیک شاه
بیت ۷
بدان قد که از سرو بُردی گِرو
به پوزش خم آورد چون ماه نو
بیت ۸
ببوسید شه را هلالِ رکاب
که ای چرخِ دین را بلند آفتاب
بیت ۹
چو دیگر ز یاران فریاد رس
به جز من نمانده است بر جای کس
بیت ۱۰
چو باشد اگر بنگری سوی من
کنی سرخ پیش خدا روی من
بیت ۱۱
ببخشی پی رزم دستوریم
شکیب آوری در غمِ دوریم
بیت ۱۲
برفتند خویشانِ آزاده‌ام
همان نامور عمّ و عم زاده‌ام
بیت ۱۳
ببردند با خود روانِ مرا
نَهِشتند در تن توانِ مرا
بیت ۱۴
روان کن مرا هم به رزم سپاه
ز عمّ و ز عم‌زاده دورم مخواه
بیت ۱۵
گرفتم که لختی دگر زیستم
چو تو کُشته گشتی چسان بایستم
بیت ۱۶
مرا تاب این جان شکردردنیست
بر این زندگانیم باید گریست
بیت ۱۷
شهنشه چو بر روی او بنگرید
تو گفتی جمال پیمبر بدید
بیت ۱۸
ز فرّ خدا بر سرش تاج یافت
دو ابروش قوسینِ معراج یافت
بیت ۱۹
جمال خدا از رخش جلوه‌گر
بدانسان که از روی خیرالبشر
بیت ۲۰
زمانی بدان روی و مو خیره ماند
بر آن نوجوان نامِ یزدان بخواند
بیت ۲۱
سپس گفت با او مرا ای پسر
تویی یادگار از نیا و پدر
بیت ۲۲
اگر کُشته گَردم به دشت نبرد
از آن به که مانم ز وصل تو فرد
بیت ۲۳
ز من اِذنِ پیکار دشمن مخواه
جهان را مکن پیش چشمم سیاه
بیت ۲۴
برو در سراپرده بگزین قرار
بمان ‌مادر پیر را غمگسار
بیت ۲۵
چو بشنید فرمان شه نوجوان
به ناچار سوی حرم شد روان
بیت ۲۶
نهاد آن گلِ باغِ دین در حرم
بنفشه صفت سر به زانوی غم
بیت ۲۷
پیاپی همی ریخت اشکِ روان
ز نرگس به رخسارِ چون ارغوان
بیت ۲۸
همی‌گفت کاوخ ز دام جهان
نجَستم، به جا ماندم از همرهان
بیت ۲۹
نشد پوزش من برَِ شه قبول
تو ای ماهِ عمرِ من آور اُفول
بیت ۳۰
همی بود شهزاده‌ی سرفراز
بدینگونه پَژمان دل و مویه ساز
بیت ۳۱
که ناگه ز لشکرگه آوایِ کوس
برآمد بر این گنبد آبنوس
بیت ۳۲
خروش از سواران جنگی بخاست
ز هَل من مبارز نوا گشت راست
بیت ۳۳
دگر باره شهزاده‌ی نامجوی
ز خرگه سوی شاه بنهاد روی
بیت ۳۴
بزد لابه را پَنجِه بر دامنش
همی‌سود رخ بر سُمِ توسنش
بیت ۳۵
بدو گفت کِای شاهِ اقلیم عشق
خداوندِ اورنگ و ديهيم عشق
بیت ۳۶
یکی سویِ این پهنه بِگمار گوش
خروشِ سواران جنگی نیوش
بیت ۳۷
که از شه هماورد خواهند باز
دهانْشان به بیغاره و ژاژ باز
بیت ۳۸
مرا بخش دستوریِ کارزار
که بر دشمنان آورم کار زار
بیت ۳۹
زبانْشان ز بیغاره کوته کنم
روان را سپس برخیِ شه کنم
بیت ۴۰
به کوی تو عشاق جان باختند
به سوی جنان زین جهان تاختند
بیت ۴۱
مگر من ز عشّاق تو نیستم
و گر آنکه هستم چرا بایستم؟
بیت ۴۲
خدا خاك من ز آب عشقت سرشت
به کوی تو از کشتگانم نوشت
بیت ۴۳
اشارت ز ابروی تیغِ عدو
رسد بهر قتل من از چار سو
بیت ۴۴
بخواه آنچه حق بهر من خواسته
به سازِ نَبَردم کن آراسته
بیت ۴۵
مرا مام بهرِ دمِ تیغ زاد
به مهد از پی جان‌فشانی نهاد
بیت ۴۶
تواَم پروراندی از آن در کنار
که در اینچنین روزت آیم به کار
بیت ۴۷
بود تیغ زن تا که دستِ پسر
روا نیست پیکار بهر پدر
بیت ۴۸
به ویژه پدر چون تو شاهی که هست
جهان را نگهبان بالا و پست
بیت ۴۹
ز پور جوان شاه چون این شنید
سِرِشکَش ز چشم خدابین چکید
بیت ۵۰
کشیدش چو جان اندر آغوشْ تنگ
زدش بوسه بر لعل ياقوت رنگ
بیت ۵۱
بدو گفت کِای نور چشم تَرم
به ناچار چون می‌روی از برم
بیت ۵۲
از ایدر بچم سوی پرده سرای
بَرِ عمّه و مادرِ پاک رای
بیت ۵۳
از ایشان بجو نیز اذن نبرد
وزان پس به سوی پدر بازگرد
بیت ۵۴
بپیمود فرزند دلبند شاه
چو ماه دو هفته به خرگاه راه
بیت ۵۵

نظرات پژوهشی ۰

هنوز نظری ثبت نشده است