باغ ۲ ۹ام ۳۱ بیت

آمدن حر به خدمت امام و توبه نمودن و پذیرفتن حضرت توبه‌ی آن سعادتمند را

چو گفت این دِرفش دلیری فراخت
بزد اسب و زی لشکر شاه تاخت
بیت ۱
پیاده شد و ریخت از دیده آب
به گوهر بیامود شه را رکاب
بیت ۲
بدو گفت کای عرشْ فرش رهت
اَیا شیر گردون سگِ درگهت
بیت ۳
یکی بنده از خواجه بگریخته
بیامد به خاك آبرو ریخته
بیت ۴
گنه کرده زشتی بیاراسته
ستم بر خداوند خود خواسته
بیت ۵
پذیری اگر پوزش او به مهر
کُلَه گوشه ساید به هفتم سپهر
بیت ۶
به خود بد سِگالیدم ای شهریار
ز کوفه چو ایدر شدم رهسپار
بیت ۷
ندانستم ای داور دادگر
که این لشکرِ کَشْن پرخاش خَور
بیت ۸
بدین سان همی با تو جنگ آورند
به كين تو رخ بي درنگ آورند
بیت ۹
اگر بودمی آگه از کارشان
نگرديدمی يك نفس یارشان
بیت ۱۰
چو دیدم که بخشش بود خوی تو
از آن لابه گر آمدم سوی تو
بیت ۱۱
پشیمانم از کرده‌ی خویشتن
تو نیکی کن اَر زشت شد کارِ من
بیت ۱۲
فرو پوش چشم از گنه کاریم
ببخشای بر مویه و زاریم
بیت ۱۳
کیم من به پیش تو یک مشت خاک
ز آلودگی‌ها مرا ساز پاك
بیت ۱۴
تو مپْسند سوزد در آتش تنم
خدا و پیمبر شود دشمنم
بیت ۱۵
یکی قطره‌ام بِه که بپْسَندیم
به دریای رحمت بپیوندیم
بیت ۱۶
همی بود زین سان زمانی دراز
به پیش خداوند دین مویه ساز
بیت ۱۷
شهنشه چو او را بدینگونه یافت
چو خورشید رخشان بدان ذرّه تافت
بیت ۱۸
سترد از رخش گَرد و بنواختش
ز بند غم آزاد دل ساختش
بیت ۱۹
بدو گفت ایمن شو از ترس و باك
كه يزدانَت از هر گنه كرد پاك
بیت ۲۰
چو آزادی آمد سر انجام تو
از آن کرد حر مادَرت نام تو
بیت ۲۱
سر از خاک بردار و قد برفراز
که هستی به هر در سرا سرفراز
بیت ۲۲
سپهدار فرّخ چوگل بر شگفت
بیفراشت بالا و با شاه گفت
بیت ۲۳
که ای پور پیغمبر و بوتراب
پدر را شبِ دوش دیدم به خواب
بیت ۲۴
مرا گفت کای زاده‌ی رزمخواه
کجا رفته بودی درین چندگاه؟!
بیت ۲۵
بدو پاسخ آراستم این چنین
که ره بسته بودم به دارای دین
بیت ۲۶
بزد بانگ بر من پدر خشمناک
که مانا نترسی ز یزدان پاک؟
بیت ۲۷
تو یزدان پرستی نه اهریمنی
مکن با خداوند خود دشمنی
بیت ۲۸
عِنان بازگردان ازین راه زشت
مرو سوی دوزخ بچَم زی بهشت
بیت ۲۹
ز کردار بد دست کوتاه کن
برو جان و سر برخیِ شاه کن
بیت ۳۰
کنون شکر گویم که سبط رسول
نمود از کرم توبه‌ی من قبول
بیت ۳۱

نظرات پژوهشی ۰

هنوز نظری ثبت نشده است