باغ ۲ ۱۰ام ۵۷ بیت

در ذکر شهادت علی بن حر پیش از پدر بزرگوارش بنا به روایت ابی مِخنَف

ز دانشوری دیده‌ام در کتاب
که با حرِّ نام آور کامیاب
بیت ۱
سوی شاه آمد سه تن نامجوی
غلام و برادرْش و فرزندِ اوی
بیت ۲
گرانمایه پورش علی نام داشت
که از بخت فرخنده فرجام داشت
بیت ۳
ده و شش به پیموده از سالیان
پدر شیر و خود بچه شیری ژیان
بیت ۴
مر آن هم که با حر ز يك باب و مام
برادر بُدی مصعبش بود نام
بیت ۵
دژْ آهنگْ شیری به پیکار بود
چو نامی برادر به هر کار بود
بیت ۶
همان بنده‌ی حر یکی مرد بود
که چون خواجگان روز باورد بود
بیت ۷
کجا قرّه بُد نام آن پاك زاد
كزو خواجه‌ی نامور بود شاد
بیت ۸
از آن پس که در نزد سبط رسول
بشد توبه‌ی حرِّ فرّخ قبول
بیت ۹
دلاور به فرزند آزاده گفت
که ای باهنر چون نیاکانْت جفت
بیت ۱۰
از آن رو بپَروَردَمَت در کنار
که آیی مرا در دو گیتی به کار
بیت ۱۱
درین گیتیم آرزویی نماند
که دل کام از او با وجودت نراند
بیت ۱۲
کنون نوبت آن جهان من است
که سرمایه‌ی جاودان من است
بیت ۱۳
ز توشه تهیدستْ بابت مخواه
سرِ خویشتن ده مرا زاد راه
بیت ۱۴
درين جنگ پيشی بجوی از پدر
مرا شاد ساز ای دلاور پسر
بیت ۱۵
همی‌خواهم ار زانکه یاری کنی
تو دور از من این شرمساری کنی
بیت ۱۶
بگفت ای پدر اينك آماده‌ام
روان و سر و تن تو را داده‌ام
بیت ۱۷
مرا با خود اکنون ببر سوی شاه
وَ زو رخصتم بهر پیکار خواه
بیت ۱۸
ببین تا چِسان سرخ رویت کنم
همه کار بر آرزویت کنم
بیت ۱۹
به شادی جوانمرد روشن روان
سوی شاه دین با پسر شد روان
بیت ۲۰
به پوزش خم آورد یالِ یلی
به شه گفت کای یادگار علی
بیت ۲۱
یکی خُرد قربانی آورده‌ام
کِش از بهر این روز پرورده‌ام
بیت ۲۲
ببخش از پی رزم دستوریش
مهل دیو گیرد به مزدوریش
بیت ۲۳
شهنشه بدو گفت کای سرفراز
به مرگ جوانت چو آمد نياز
بیت ۲۴
ندانی که از مرگ پور جوان
پدر را شود راست بالا نوان
بیت ۲۵
هنوز از جوان هیچ نادیده کام
بدو بر مسوزان دل زار مام
بیت ۲۶
تو و پور تو میهمان منید
دو زنهاری اندر امان منید
بیت ۲۷
بکشتن که زنهاری خویش داد
بمانید آسوده بر جای شاد
بیت ۲۸
سپهدار حر گفت کای شهریار
مکن پیش دشمن مرا شرمسار
بیت ۲۹
فدایی کِت آورده‌ام در پذیر
کِهین کشته‌اش در ره خویش گیر
بیت ۳۰
بدینسان چو دید آن خداوند کار
پذیرفت پوزش ز جنگی سوار
بیت ۳۱
دل مرد اسب افکن آمد به جای
بفرمود تا زاده‌ی پاك رای
بیت ۳۲
بپوشید دِرع و بر انگیخت اسب
زِ سُم خاك بر آسمان ریخت اسب
بیت ۳۳
جوان چون سوی پهنه یکران براند
سوی خود ز لشگر هماورد خواند
بیت ۳۴
یکی دیو دژخیم بَد در سپاه
کز او اهرمن بود زنهارخواه
بیت ۳۵
چو بر مرد جنگی بیفکند چشم
برون تاخت یکران ز لشکر به خشم
بیت ۳۶
نگشته هنوز او به کین گرم تاز
سپهدار زاده شدش پیشباز
بیت ۳۷
نهِشتَش که آغازد او جنگ را
به جولان در آورد شبرنگ را
بیت ۳۸
بدو زد یکی نعره‌ی جانگزای
ربودش بر از کوهه‌ی باد پای
بیت ۳۹
وزان پس بیفکند در پهنه خوار
سر آورد بدخواه را روزگار
بیت ۴۰
دلیر دگر کرد آهنك جنگ
به دست علی کشته شد بی درنگ
بیت ۴۱
سه دیگر به شمشیر او شد دو نیم
وزو در دل لشکر افتاد بیم
بیت ۴۲
بر آن نامدار آفرین کرد شاه
از آن نك جستن در آن رزمگاه
بیت ۴۳
ببالید حرّ سپهدار ازوی
چو گل شد ز کردار او تازه روی
بیت ۴۴
به ناگاه بر پور مرد سره
سپه تاخت از میمنه وَ میسره
بیت ۴۵
جوان برزد از روی خشم آستین
به دشمن بر آمیخت شمشیر کین
بیت ۴۶
هر آن مرد کاو را دچار آمدی
به سوی عدم رهسپار آمدی
بیت ۴۷
به سرْش ار چه باران شمشیر بود
جوانمرد جنگی تر از شیر بود
بیت ۴۸
یلان را دم تیغ آن زورمند
زره بر دریدی به تن چون پرند
بیت ۴۹
به فرق آهنين تَركِ بدخواه شوم
برِ تیغِ او نرم تر بُد ز موم
بیت ۵۰
هم آخر بدو تیغ کین آختند
به خاکش ز اسب اندر انداختند
بیت ۵۱
ز خونِ تنش لعلگون شد زمین
دل شاه و یاران او شد غمین
بیت ۵۲
پسر کشته سالار شمشیر زن
بیامد برِ کشته‌ی خویشتن
بیت ۵۳
بیالود با خون او روی و موی
به شکرانه بنهاد بر خاك روى
بیت ۵۴
کت آرم سپاس ای خداوند پاک
که این کشته در راه دین شد هلاك
بیت ۵۵
ننالم من از مرگ فرزند خویش
نگريم به سوگ جگربندِ خویش
بیت ۵۶
کنونم چو گل چهره بشکفته شد
که قربانی من پذیرفته شد
بیت ۵۷

نظرات پژوهشی ۰

هنوز نظری ثبت نشده است