باغ ۲ ۲۱ام ۵۴ بیت

به ميدان رفتن جناب وَهَب و مبارزت و شهادت آن بزرگوار

شد از بهر رزم آن پسندیده کیش
زره پوش چون از گهر تیغ خویش
بیت ۱
تن خود سرا پا در آهن نهفت
برآمد به رخش جهان پوی و گفت
بیت ۲
که ای ره سپر چرمه‌ی تیز هوش
به سوی سوارت فرادار گوش
بیت ۳
یکی گرمِ جولان شو اندر نبرد
ز هامون به گردون برانگیز گَرد
بیت ۴
بدم تیره کرد از رخ به روب
بروئينه سم پشت ماهی بکوب
بیت ۵
ممان تا سواران نا هوشمند
بتازند در پهنه زی من سمند
بیت ۶
بر آور چو مرغان در این دشت پر
مرا زین جهان سوی فردوس بر
بیت ۷
کنون گرچه در زیر زینی مرا
ابر زین ازین پس نبینی مرا
بیت ۸
مرا چون ز زین افکَند بدِسگال
ز خونم کنی سرخ رخسار و یال
بیت ۹
مرا کشته بگذار و زین رزمگاه
برو سر بِنه بر سم اسب شاه
بیت ۱۰
بدان دادگر داور مهربان
رسان مژده مرگ من بي زبان
بیت ۱۱
بگو گر سوار من افتاد پست
تو را باد بر زین یکران نشست
بیت ۱۲
وزان پس به هم خوابه و مام من
رسان از بر شاه پیغام من
بیت ۱۳
بگو شد وَهَب کشته در کارزار
بگریید در سوگ او زار زار
بیت ۱۴
بگفت این و زی پهنه توسن براند
به تازی زبان این رجز باز خواند
بیت ۱۵
امیری حسین و نعم الامير
له لمعة كالسّراج المنير
بیت ۱۶
چراغ هدایت امیر من است
که در دین حق دستگیر من است
بیت ۱۷
کجا پرتو افکن شود روی شاه
نه خورشید باید نه تابنده ماه
بیت ۱۸
نداند مرا هر که نام و نسب
بگویم منم مرد جنگی وهب
بیت ۱۹
منم شیر شیر اوژن شیر زاد
سگ شير حق مرد كلبي نژاد
بیت ۲۰
به مردی ظفر همعِنان من است
اجل در زبان سَنان من است
بیت ۲۱
بجنبد چو پرِّ کلاهم ز باد
بدانديش من آرد از مرگ ياد
بیت ۲۲
به دست من ار بنگرد کاو سار
فتد بر سر شیرگردون دوار
بیت ۲۳
هم ایدون ببينيد جنگ مرا
همان بند و فِتراك و چنگ مرا
بیت ۲۴
چه پیل دم آهنج نزدم چه مور
چه شیر دژ آهنگ پیشم چه گور
بیت ۲۵
به نخجیر بدخواه ناهوشمند
مرادانه و دامِ تیغ و کمند
بیت ۲۶
به سر چون نهم تَرك در کارزار
نماند سری در جهان تَرک دار
بیت ۲۷
چو گفت این ز دشمن هم آورد خواست
به چرخ از سُم باره‌اش گَرد خواست
بیت ۲۸
هر آنکس که گشتی بدو رو به روی
شدی سوی دوزخ به شمشیر اوی
بیت ۲۹
چو بسیاری از نامداران فکند
میان سپه راند تازی سمند
بیت ۳۰
به خشم آستین بر زد آهنگ را
بر آورد دست يلي جنگ را
بیت ۳۱
یکی آتش از تیغ کین بر فروخت
كزو كوفيان را چو خاشاك سوخت
بیت ۳۲
فغان در چپ افکند و شیون به راست
برو آفرین از دو لشکر بخاست
بیت ۳۳
دلاور نبرد آزمودن گرفت
شهنشه مر او را ستودن گرفت
بیت ۳۴
همی‌خواست با میمنه و میسره
کند کار یک رویه و یکسره
بیت ۳۵
ورا ناگه از مادر و نو عروس
به یاد آمد و خورد لختی فسوس
بیت ۳۶
سوی خیمه از پهنه آن سرفراز
عِنان تکاور بگرداند باز
بیت ۳۷
بیامد به نزديك مادر بگفت
که ای با خرد گشته جانِ تو جفت
بیت ۳۸
دلت گشت خوشنود از این کارزار
بدو گفت مادرْش کای نامدار
بیت ۳۹
دمی از تو خوشنود گردم که سر
ببازی به راه شهِ تاجور
بیت ۴۰
ز نزديك مادر به درد و محن
به نزديك همخوابه شد تیغ زن
بیت ۴۱
دگر باره بدرود او کرد و رفت
به ميدان وَزَد بر صفِ خصم تفت
بیت ۴۲
گهی با سَنان گاه با تیغ تیز
درافکند در کوفیان رستخیز
بیت ۴۳
سواری ز لشکر برو بر بتاخت
دلاور به يك نیزه کارش بساخت
بیت ۴۴
ز بس رزم کرد آن یل حق پرست
به هم نیزه و تیغ او در شکست
بیت ۴۵
سپه کاین بدیدند ازو هم گروه
گرفتند گرد یلِ پر شکوه
بیت ۴۶
بدان مرد فرزانه‌ی نيك بخت
یکی تیر باران نمودند سخت
بیت ۴۷
ز پیکان پَران تن بی همال
به کردار مرغان برآورد بال
بیت ۴۸
تنش بر لب تیغ می‌داد بوس
بدان سان که داماد بر نو عروس
بیت ۴۹
به ناگه دو مرد بد اختر بدوی
فکندند اسب ستیز از دو سوی
بیت ۵۰
دو دستش به تیغ از یمین و یسار
فکندند در پهنه‌ی کارزار
بیت ۵۱
جوان گشت چون ناامید از دو دست
ز زین بر زمین اندر افتاد پست
بیت ۵۲
سواری ز پشت سمند اوفتاد
که انباز او چرخ نارَد به یاد
بیت ۵۳
یکی تازه داماد كز سوگ آن
سیه پوش شد جمله‌ی آسمان
بیت ۵۴

نظرات پژوهشی ۰

هنوز نظری ثبت نشده است