باغ ۲ ۴۹ام ۴۷ بیت
فرستادن امام علیه السلام محمد بن انس و اسد بن ابی دجانه و فیروزان غلام حضرت امام حسن(ع) را به یاری شاهزاده عبدالله و شکست خوردن تبحری از ایشان و آمدن شبث ربعی به یاری تبحری با پانصد سوار و شهادت اسد نامدار در آن جنگ به روایت صاحب ریاض
چو پور برادرْش را دید شاه
که افتاد تنها میان سپاه
بیت ۱
دمان از پی یاری او سه مرد
ز یاران روان سوی پیکار کرد
بیت ۲
محمد یکی بود پور انس
ندیده به مردی چو او چشم کس
بیت ۳
دگر زادهی بو دجانه که بود
اسد نام آن شیر با کبر و خود
بیت ۴
دگر پارسی بندهای از حسن
که آوردجو بود و لشکرشکن
بیت ۵
مر آن بندهی نامور پیش تاخت
ابر بد گهر تبحری تیغ آخت
بیت ۶
دو ناورد جو رزم ساز آمدند
در آن پهنه در ترک تاز آمدند
بیت ۷
بترسید شهزادهی نامدار
به فرّخ غلامش از آن نابکار
بیت ۸
سبک با سنان در سواران فتاد
ز مردان همیداد جانها به باد
بیت ۹
ز سویی اسد گشت همدست اوی
ز سویی محمد یل رزم جوی
بیت ۱۰
به یک ره مر آن چارتن همعنان
نهادند شمشیر در دشمنان
بیت ۱۱
چو آن شیرمردان گشادند دست
به پانصد سوار اندر آمد شکست
بیت ۱۲
شبثْ بدگهرْ مرد ناپاکْ رای
چو این دید زان چار رزم آزمای
بیت ۱۳
گزین کرد پانصد سوار از سپاه
دمان تاخت در دشت آوردگاه
بیت ۱۴
بغرّید و بر تبحری زد خروش
که ای ناسزا مرد تاریک هوش
بیت ۱۵
تو با این سواران شمشیر زن
گریزان چرا گشتی از چار تن
بیت ۱۶
بپیچان عِنان با سپه باز گرد
که من یار باشم تو را در نبرد
بیت ۱۷
دو تیره روان با سواری هزار
فکندند اسب از پی کارزار
بیت ۱۸
بر آن چار تن حمله کردند سخت
چو این دید شهزادهی نیک بخت
بیت ۱۹
برآورد یک نعرهی حیدری
برآهیخت شمشیر نام آوری
بیت ۲۰
بزد بر سپاه شبث خویش را
همی خواست کشتن بداندیش را
بیت ۲۱
ز سویی غلام سرافراز شاه
دلیرانه بر تبحری بست راه
بیت ۲۲
دو مرد دگر نیز با تیغ کین
پی یاری پور دارای دین
بیت ۲۳
برفتند مردانه در پیش کار
شد از تیغ شان کار بدخواه زار
بیت ۲۴
زمین شد پر از کُشتهی اسب و مرد
هوا گشت گَردان زمینی ز گَرد
بیت ۲۵
به شمشیر و نیزه غلام حسن
به کشت از سواران سه پنجاه تن
بیت ۲۶
بدان شیر نیزار جنگ آوری
بزد نیزه عثمان بن تبحری
بیت ۲۷
ز اسبش درافکند و شیر سیاه
پیاده درآمد به جنگ سپاه
بیت ۲۸
سپر بر سر آورده تیغ آخته
بشد جنگ بدخواه را ساخته
بیت ۲۹
اسد چون پیاده ز دورش بدید
بزد اسب و نزد دلاور رسید
بیت ۳۰
بگفتش که بر بارهی خود نشین
پیاده روا نیست گشتن به کین
بیت ۳۱
چو او خواست بر باره گردد سوار
مر آن بد گوهر لشکر نابکار
بیت ۳۲
رسیدند و بر هر دو تیغ آختند
جداشان ز یکدیگر انداختند
بیت ۳۳
چو برخی اسد ز ایسواران بکشت
دمان تبحری نیزهی کین به مشت
بیت ۳۴
رسید و سنان زد به پهلوی او
بدان سان که بگذشت زان سوی او
بیت ۳۵
یکی بَد گوهر پیش بنْهاد گام
که بُد زادهی هاشم اَزرق به نام
بیت ۳۶
سبک تیغ یک زخم زد بر سرش
که از پا درافتاد جنگی برش
بیت ۳۷
به خاک اندر آمد سر شیر مرد
تهی گشت ازو نیسِتان نبرد
بیت ۳۸
وزان سوی عبدالله نامدار
همی کرد با دشمنان کارزار
بیت ۳۹
بسی زخمِ تیغ و سنان بر تنش
خلیده بسی تیغ در جوشنش
بیت ۴۰
ز بس جُست پیکار و افکند مرد
سپاه شبث را پراکنده کرد
بیت ۴۱
بیامد دمان سوی یاران خویش
که بیند نبرد سواران خویش
بیت ۴۲
اسد را بدید از جهان شسته دست
غلامش به زخم سنان گشته پست
بیت ۴۳
به ازرق در آویخت آن نامدار
زدش تیغی اندر سر تَرک دار
بیت ۴۴
که تَرک و سر او به هم بر درید
دَمِ تیغ بر زینِ توسن رسید
بیت ۴۵
چو او کشته شد زان سرِ سروران
تن تبحری یافت زخمی گران
بیت ۴۶
گریزان شد از پهنه با لشکرش
تفو بر سر و تَرک شوم اخترش
بیت ۴۷
نظرات پژوهشی ۰
هنوز نظری ثبت نشده است