باغ ۲ ۵۲ام ۲۵ بیت

آمدن شاهزاده به خدمت شهریار و برگشتنش به میدان کارزار

سپس روی و مو پُر ز گَرد سپاه
از آن پهنه آمد به نزدیک شاه
بیت ۱
ز هر رخنه‌ی جوشنش خون روان
سراپاش چون شاخه‌ی ارغوان
بیت ۲
فرود آمد از کوهه‌ی ره سپر
به پوزش بر شه فرو برد سر
بیت ۳
بگفت ای خداوند بالا و پست
ز لب تشنگی شد شکیبم ز دست
بیت ۴
ز بس تشنگی رفته دستم ز کار
ببسته است بر من در کارزار
بیت ۵
اگر بخشیَم شربتی آب سرد
نمانم از این لشکرِ کَشْنِ مرد
بیت ۶
نبود آب و آن زاده‌ی بو تراب
ز شرم برادر پسر گشت آب
بیت ۷
بگفت ای فروغ جهان بین من
شرارم به دل بر زدی زین سخن
بیت ۸
گرم شربتی آب می‌بود غَش
نمی‌کرد نوباوه‌ام از عطش
بیت ۹
هم ایدون علی شاه فرّخ سرشت
تو را آب بخشد ز جوی بهشت
بیت ۱۰
از این مژده شهزاده‌ی سرفراز
بیفکند در دشت کین تند تاز
بیت ۱۱
دگر باره پیچان سنان کرد راست
از آن بدسِگالان هم آورد خواست
بیت ۱۲
هزاری چهار از سواران به تیغ
فکندند یکران بدو ای دریغ
بیت ۱۳
به جان سوزیِ دشمن نابکار
برآهیخت آن تیغ دشمن شکار
بیت ۱۴
همی‌راند اسب و همی‌کشت مرد
همی‌گشت بر گِرد دشت نبرد
بیت ۱۵
سواران به گِرد اندرش هم‌ عِنان
زدندش به زوبین و تیغ و سنان
بیت ۱۶
بر آمد به گردون خروش تَبیر
ز هر سوی بر وِی فکندند تیر
بیت ۱۷
جهان چون نِیِستانی از تیر شد
هوا تیره از گَرد چون قیر شد
بیت ۱۸
دمید از تن آن هُما فرّ و فال
ز تیر سواران کین پرّ و بال
بیت ۱۹
گرازان چو شیرانِ غژمان شدند
سوی شیر یزدان گرازان شدند
بیت ۲۰
زَدَندَش ز هر سوی با تیر و تیغ
همه پیکَرَش چاک شد ای دریغ
بیت ۲۱
تو گفتی سراپای مرد جوان
بُد از تشنگی باز کرده دهان
بیت ۲۲
به تن جوشَنَش گشته خَفتان لعل
ز خونِ سَرش بارگی سرخ نعل
بیت ۲۳
ز بی آبی و زخم تیر و سنان
برفت از تن زورمَندش توان
بیت ۲۴
فروماند از کرّ و فرّ بارگی
برو چیره گشتند یکبارگی
بیت ۲۵

نظرات پژوهشی ۰

هنوز نظری ثبت نشده است