باغ ۲ ۶۲ام ۵۰ بیت
رفتن شاهزاده قاسم به خیمهگاه به وداع مادر و عروس خود
بزد بوسه داماد بر دست شاه
به زاری سوی خیمه پیمود راه
بیت ۱
درخشنده خورشید گیتی فروز
به پرده سرا نا رسیده هنوز
بیت ۲
ازآن بر کشیده سرادق هنوز
رسیدش ز غمدیده مادر خروش
بیت ۳
که میگفت ای سروِ باغ حسن
سرورِ دل و جان ناشاد من
بیت ۴
شه یثربی را برادرْ پسر
یتیم جوان یادگار از پدر
بیت ۵
ندانم چه پیش آمد از دشمنت
چه آمد ز پیکارِ اهریمنت
بیت ۶
شدی زنده زایدر برون رزم ساز
ندانم که آیی برم زنده باز؟
بیت ۷
و یا کشته بینم تو را در نبرد
بگریم به مرگ تو با داغ و درد
بیت ۸
اگر زندهای پس چرا سوی من
نیایی که بینی دمی روی من؟
بیت ۹
کنارم شود از برَت کام جوی
لب من شود با لبت راز گوی
بیت ۱۰
بچینم گل خرّمی از رُخت
شود پر شکر کامم از پاسخت
بیت ۱۱
به جنگ سپه تشنه لب تاختی
درآن دم که بازو برافراختی
بیت ۱۲
ندانم ز آب آمدی کامیاب؟
و یا زآبگون دشنه خوردی تو آب؟
بیت ۱۳
سوی خیمه بگذر ز آوردگاه
شنو نالهی پردگی دخت شاه
بیت ۱۴
درین پرده بین از نوای عروس
پراز نالهی تو پردهی آبنوس
بیت ۱۵
چو شهزاده بشنید افغانِ مام
به سوی سراپرده بگذاشت گام
بیت ۱۶
به پیشش دویدند مام و عروس
یکی با فغان و یکی با فسوس
بیت ۱۷
یکی بی شکیب و یکی بی قرار
یکی مویه ساز و یکی اشکبار
بیت ۱۸
چو شهزاده آن هر دو را بنگریست
به کردار ایشان زمانی گریست
بیت ۱۹
شکیبایی از اندُهْشان بداد
وزان خیمه رخ سوی میدان نهاد
بیت ۲۰
برون از در خیمه ننهاده گام
که بگرفت دامانْش دخت امام
بیت ۲۱
همی رفت با او خروشان به راه
همی برکشید از دل خسته آه
بیت ۲۲
چو از پرده بی پرده آمد عروس
خروش آمد از پردهی آبنوس
بیت ۲۳
بدو گفت کای رامِش جان من
پرستار و جفت و نگهبان من
بیت ۲۴
چنین بی کسم چند خواهی همی؟
ز دوری روانم چه کاهی همی؟
بیت ۲۵
سرافراز داماد فرخنده شاه
کجا میخَرامی از این حجله گاه؟
بیت ۲۶
مخواه ای پسر عم که بی تو مرا
شود حجلهی سور ماتم سرا
بیت ۲۷
مَنِه رخ سوی خنجر آبدار
مکن نازنین پنجه از خون نگار
بیت ۲۸
به جان حسن ای پسر عم مرو
ز نزدیک دلدار همدم مرو
بیت ۲۹
خدا را مکن دورم از خویشتن
مبر همره خود روانم ز تن
بیت ۳۰
مرا از غم خویش دلخون مخواه
مکن روی بختم چو مویت سیاه
بیت ۳۱
گمانم تو را شوق دیدار حور
به باغ جنان رامِش و جشن و سور
بیت ۳۲
ز سر آن چنان برده آرام و هوش
کِت این زاری من نیاید به گوش
بیت ۳۳
چو داماد آن ناله از نو عروس
نیوشید گفتش به آه و فسوس
بیت ۳۴
که ای ناز پرورْ نهالِ دلم
میفزا دگر بر ملال دلم
بیت ۳۵
به یزدان که رخسار حورِ جنان
بود بی تواَم روی اهریمنان
بیت ۳۶
بهشت ار بجویم بهشتم تویی
نگارینِ حورا سرشتم تویی
بیت ۳۷
من و رامش حور خلد، این مباد
که گردم به دیدار کس جز تو شاد
بیت ۳۸
دریغا که با تو نبودم دمی
نبردم به دیدارَت از دل غمی
بیت ۳۹
نگفتم به تو رازِ پنهان خویش
گرفتم رهِ مرگِ ناکام پیش
بیت ۴۰
تو ای بانوی جنّتی بانوان
شنو راز عم زادهی ناتوان
بیت ۴۱
چو من کشته گشتم در آوردگاه
تنم را بیاورد زی خیمه شاه
بیت ۴۲
تو زنهار از پرده بیرون میا
پریشیده مو چهره پر خون میا
بیت ۴۳
به مرگ من آوا مگردان بلند
گره باز منما ز مشکین کمند
بیت ۴۴
ز دشمن رخ و موی خود کن نهان
مرا دل مرنجان به دیگر جهان
بیت ۴۵
شکیبایی از ماتمم پیش گیر
مکان در سراپردهی خویش گیر
بیت ۴۶
و گر غم بگیرد عِنانت ز دست
بکن گریه آهسته و ناله پست
بیت ۴۷
من اینک برفتم تو پاینده مان
شکیبا کنادت خدای جهان
بیت ۴۸
بگفت این و چون جان ز جسم عروس
برفت، آن سرافراز با صد فسوس
بیت ۴۹
نشست از برِ بارهی بادپای
به پیکار دشمن در آمد ز جای
بیت ۵۰
نظرات پژوهشی ۰
هنوز نظری ثبت نشده است