باغ ۲ ۶۴ام ۵۱ بیت
آوردن امام علیه السلام نعش شاهزاده را به پیش خیام حرم و مویه گری اهل حرم برآن جناب
پذیره شتابید داماد را
ببینید این سروِ آزاد را
بیت ۱
نگارین رخ آوَرْدَمش زی عروس
بگویید پیش آیَدَش با فسوس
بیت ۲
فشاند گلاب از سِرشکش به روی
برد گَردش از سنبلِ مُشکبوی
بیت ۳
تن خود کند بهر شوی جوان
چو آب بقا در سیاهی نهان
بیت ۴
حسن کو که گرید بدو زار زار؟
چو بیند ورا کشته در کارزار؟
بیت ۵
ایا هاشمی دودهی نامور
بر آرید از تربت پاک سر
بیت ۶
بگریید بر کشتهی خویشتن
که شد رَختِ دامادی او کفن
بیت ۷
ز پرده سرا بانوانِ حجاز
نهادند رخ سوی آن کُشته باز
بیت ۸
ز یک سوی فرخنده عم زادهاش
ز یک سوی اعمام آزادهاش
بیت ۹
زن و مرد آلِ پیمبر تمام
گرفتند زاری بر آن تشنه کام
بیت ۱۰
به یک ره همه بانوان با نوا
بگفتند کای کشتهی نینوا
بیت ۱۱
نمانیم بی تو دمی زنده شاد
روَد خاک هستی جهان را به باد
بیت ۱۲
جوانا چرا زار خفتی چنین؟
یکی دیده بگشا و بر ما ببین
بیت ۱۳
که ما را ز مرگت چه آمد به سر
زنان موی کن کودکان مویه گر
بیت ۱۴
بریزاد سرپنجهی آن سوار
که زد برتو شمشیر در کارزار
بیت ۱۵
که چاکت بدین سان به پیکر فکند؟
که کردت چنین پایمالِ سمند؟
بیت ۱۶
که از خون نگارت به سر پنجه بست؟
که از نعلِ اسب استخوانت شکست؟
بیت ۱۷
دل مادَرَش ناگه از غم بجوش
در آمد برآورد از دل خروش
بیت ۱۸
که ای شیر خورده ز پستان من!
فروزنده شمع شبستان من!
بیت ۱۹
مر آن شیرِ خورده گوارات باد!
نشست اندر آغوش زهرات باد!
بیت ۲۰
حسن چون به محشر نهد پای پیش
ز خونت کند سرخ رخسار خویش
بیت ۲۱
بدان خون بتازند سکّان عرش
کند غازه یزدانْش بر چهرِ عرش
بیت ۲۲
مرا خوش ز خجلت رها ساختی
که در راه عم جان فدا ساختی
بیت ۲۳
به خرّم بهشت اندرت سور باد
پرستندهات روز و شب حور باد
بیت ۲۴
عروس سیه روز یک سو شتافت
وزان انجمن روی فرّخ بتافت
بیت ۲۵
به خیمه درون رفت و بر روی خاک
نشست و به تن پیرهن کرد چاک
بیت ۲۶
همی گفت آهسته کای جان من
برون شو پس از مرگ جانان من
بیت ۲۷
دلا خون شو و ریز بر دامنم
مبین ای دوبینندهی روشنم
بیت ۲۸
تو شو سرنگون ای سپهر کبود
به من این چنین جور بهر چه بود؟
بیت ۲۹
تو ای بی وفا ابن عم در نگر
سوی جفت غم خوار آسیمه سر
بیت ۳۰
ببین از غم خویشتن زاریش
به رخ از دو بیننده خون باریش
بیت ۳۱
چه کردم که بُبْریدی از من تو مهر
نهفتی ز چشم ترم خوب چهر
بیت ۳۲
برفتی و از غم مرا سوختی
چنین عهدِ سست از که آموختی؟
بیت ۳۳
خطا گفتم ای یار چونان نهای
ستم پیشه و سُست پیمان نهای
بیت ۳۴
به سوی منَت مرگ بر بست راه
ز خون کرد آکنده راهِ نگاه
بیت ۳۵
بگیریم بر آن جسم صد چاک تو
بر آن مشکبو مویِ پُر خاک تو
بیت ۳۶
دریغا از آن رویِ خورشید گون
که بگرفت تاریکی از خاک و خون
بیت ۳۷
دریغا نگهبان و غم خوار من
ز آشوبِ گیتی نگهدار من
بیت ۳۸
دریغا پس از تو اسیرم کنند
به بند بلا دستگیرم کنند
بیت ۳۹
سبک دستِ نامحرمِ نابکار
برون آرد از گوش من گوشوار
بیت ۴۰
به تو تا بمانم بمویم همی
تو را در دو گیتی بجویم همی
بیت ۴۱
جهان بی تو امروز گور من است
به دیگر سرا با تو سور من است
بیت ۴۲
بسی گفت از این سان و خاموش شد
به خاک اندر افتاد و بی هوش شد
بیت ۴۳
جهانا پس از کشته داماد شاه
نتابد دگر در تو خورشید و ماه
بیت ۴۴
نه دامادی آید سوی حجله باز
نه شادان عروسی خرامد به ناز
بیت ۴۵
نه دست نگاری نگارین شود
نه بیننده چشمی جهان بین شود
بیت ۴۶
نیارم نوشتن دگر ای شگفت
به سر پنجهام خامه آتش گرفت
بیت ۴۷
در افتاد آتش به جانم همی
زبانه کشید از زبانم همی
بیت ۴۸
چه آتش بُد این کاستخوانم بسوخت
دل و سینه و جسم و جانم بسوخت
بیت ۴۹
خدایا تو این آتشم تیز کن
زبان مرا آتش انگیز کن
بیت ۵۰
پس از رزمِ داماد خونین کفن
سخن گویم از احمد بن حسن
بیت ۵۱
نظرات پژوهشی ۰
هنوز نظری ثبت نشده است