باغ ۲ ۸۶ام ۶۷ بیت
در ذکر مبارزات حضرت ابوالفضل العبّاس با مارد بن صدیف تغلبی بنا به روايت بعض علما
ولیکن گروهی دگر اینچنین
نوشتند از رزم سالار دین
بیت ۱
که چون زادهی شیرِ پرورگار
روان شد پی آب زی رودبار
بیت ۲
به رود اندرون رفت و مَشکی پر آب
برآورد و شد ره سپر با شتاب
بیت ۳
بدانسان که گفتم از این پیشتر
گرفتند گِردش سپاه عُمر
بیت ۴
بر ایشان سپهدار دین راند تیغ
ز بیمش گرفتند راه گُریغ
بیت ۵
به هر سو که رو کردی آن نامدار
ندیدی مگر پُشتِ اسب و سوار
بیت ۶
غَوِ الحذر آنچنان شد به پای
که نشنید کس نالهی کَرِّنای
بیت ۷
به لشکر درون بود مردی دلیر
به تن زنده پیل و به دل شرزه شیر
بیت ۸
دو بازوش بُد چون دو سنگ ستون
به اندام همچون کُهِ بیستون
بیت ۹
برابر بُدی در صف کارزار
اَبا نامور مرد جنگی هزار
بیت ۱۰
صدیفش پدر بود و عفریت مام
کجا مارد تغلبی داشت نام
بیت ۱۱
چو دید او که آن لشکر بیشمار
چنان میگریزند از يک سوار
بیت ۱۲
ز غیرت بجوشید خونش به تن
چو اُشتر برآورد کف از دهن
بیت ۱۳
به تن جامهی پهلوی بردرید
خروشی بدان کَشْن لشکر کشید
بیت ۱۴
که ای مردم این گونه پیکار چیست؟
شما را مگر شرم بر چهره نیست؟
بیت ۱۵
چرا میگریزید از يك سوار؟
به خود میپسندید این ننگ و عار؟
بیت ۱۶
شما بی شمارید و این یک تن است
بیفتد اگر کوهی از آهن است
بیت ۱۷
شگفتی چنین در جهان کس ندید
که امروز از این مرد آمد پدید
بیت ۱۸
به من واگذارید ناوَردِ او
که جز من نباشد کسی مردِ او
بیت ۱۹
هم اکنون نگونش کنم از سمند
بدین جان ستان نیزهی بند بند
بیت ۲۰
چو شمر این سخنها ز ما درشِنُفت
بخندید و با وی به تَسخُر بگفت
بیت ۲۱
که هان ای دلاور سوار سَره
که از گرگِ نر بازگیری بره
بیت ۲۲
دلیری و گُردی و نام آوری
گواهم تو را اندرین داوری
بیت ۲۳
شه شام اگر از تو آگه شدی
همانا تو سردارِ لشکر بُدی
بیت ۲۴
بيانات زی میر لشکر برم
هنرهای تو سر به سر بشمُرم
بیت ۲۵
چو او بینَدَت با چنین خود و کَبر
همی بگْذرانَد سرَت را ز اَبر
بیت ۲۶
ببخشد تو را بی شُمَر خواسته
فرستد سوی رزمت آراسته
بیت ۲۷
ولیکن یکی پیش من بازگوی
تو را هر چه باشد به دل آرزوی
بیت ۲۸
که گویم چو رفتم به کوفه دیار
به جفتِ تو و کودکانِ نزار
بیت ۲۹
که دانم ز میدانِ این نامور
تو را باز گشتن نباشد دگر
بیت ۳۰
به من گر نگویی، چو گشتی هلاک
بری آرزوی دل خود به خاك
بیت ۳۱
خروشید مارد بدان کینه جوی
که ای اهرمنزاده یاوه مگوی
بیت ۳۲
تو شایستهی طعن و بیغارهای
که از راه پیکار آوارهای
بیت ۳۳
کجا دیدهای دست بُردِ یلان
به میدان هم آوردیِ پر دلان
بیت ۳۴
ز مارد چو شمرِ پلید آن شِنُفت
خَمُش گشت يك لخت و آنگه بگفت
بیت ۳۵
که بر مردیِ خویش چندین ملاف
تو را آنچه گفتم ملال از گزاف
بیت ۳۶
برو تا ببینی که نَر اژدها
نیابد از این شیر غَژمان رها
بیت ۳۷
اگر زنده از وی شدی باز جای
مرا اهرمن خوان و یاوه دَرای
بیت ۳۸
بگفت این و بر لشکر آورد روی
خروشید کِای مردم جنگجوی
بیت ۳۹
ز میدان بباشید بر يك كنار
به مارد گذارید رزم سوار
بیت ۴۰
ببینید کاین مرد رزم آزمای
چسان این جوان را در آرَد ز پای
بیت ۴۱
چو بشنید آن مارد تیره بخت
ز بیغارهی او بر آشفت سخت
بیت ۴۲
بزد بر جبین همچو ابرو گره
بپوشید بر تن دو رومی زره
بیت ۴۳
یکی خودِ پولاد بر سر گذاشت
تو گفتی به البرز گنبد فَراشت
بیت ۴۴
به بندِ کمر تیغ برّان ببست
یکی نیزهی اژدها فَش به دست
بیت ۴۵
نشست از برِ زین چو يك لختِ كوه
برون شد چو باد از میانِ گروه
بیت ۴۶
خروشید بر پور شیر خدای
که ای هاشمی زادِ رزم آزمای
بیت ۴۷
فرود آی از کوههی تندِ تار
گرت هست بر زندگانی نیاز
بیت ۴۸
بِنِه دست بر دست و زنهار خواه
و گر نه به خونخواهی این سپاه
بیت ۴۹
بیایم ببندم به خمِّ کمند
تو را استوار ای یل ارجمند
بیت ۵۰
کشانم بدین دشت آوردگاه
نَهَم پیکرت را به پیش سپاه
بیت ۵۱
که سازند از زخم پیکان تنت
پر از رِخنه چون حلقهی جوشنت
بیت ۵۲
وزان پس به خنجر بِبُرَّم سرت
کنم طُعمهی کَرکَسان پیکرت
بیت ۵۳
ازو چون سپهدارِ دین این شنید
خروشی چو شیرِ خدا برکشید
بیت ۵۴
بگفتا که ای مرد بی نام و ننگ
اجل ميدوانَد تو را سوی جنگ
بیت ۵۵
ندانی چو گیتی سرآید به گور
به شیر دژآهنگ تازد به شور
بیت ۵۶
چو خواهد بدو آوَرَد دستبُرد
به پشتش کند مُهر آن شیر خرد
بیت ۵۷
بیا تا روانت برآرم ز تن
فرستم به مهمانی اهرِمن
بیت ۵۸
چو مارد بدید آن یل جنگجوی
همان خون چکان تیغ در مشت اوی
بیت ۵۹
ز بیمش بلرزید بر خویش سخت
چو از بادِ دی ماه شاخِ درخت
بیت ۶۰
به ناچار شد سوی او گرم تاز
بدو راست کرد آن سَنان دراز
بیت ۶۱
چو این دید پورِ شهِ راستین
بر آورد دست یلی ز آستین
بیت ۶۲
گلوگاه آن نیزه بگرفت سخت
برآوردش از چنگِ شوریده بخت
بیت ۶۳
چو این دید مارد برآهیخت تیغ
خروشید بر وی چو غرّنده میغ
بیت ۶۴
سپهدار ایمان ندادش مجال
بزد نیزه بر اسب آن بدسِگال
بیت ۶۵
از آن نیزه آمد به سر بارگی
فرو ماند از پویه یکبارگی
بیت ۶۶
بد اختر جدا شد ز پشت سمند
پیاده برآهیخت بر آن پرند
بیت ۶۷
نظرات پژوهشی ۰
هنوز نظری ثبت نشده است