باغ ۲ ۸۷ام ۱۵ بیت
پیاده ماندن مارد و سرزنش شمر او را و آوردن غلامش مادیانِ طاویه نام را برای او
چو شمرش پیاده به هامون بدید
بشد شاد و از دل خروشی کشید
بیت ۱
برآورد آوا گَواژَه زنان
به مارد چنین گفت ای پهلوان
بیت ۲
چه آمد تو را؟ دار و بَردَت چه شد؟
همان اسب هامون نَوَردَت چه شد؟
بیت ۳
تو آنی که گفتی سرِ صد سپاه
به زیر آورم چون شَوَم رزمخواه
بیت ۴
کنون از چه از نيزهی يك سوار
جدا ماندی از اسب آسیمهسار؟
بیت ۵
پیاده چه جویی دگر کارزار؟
چه کردی در آن دَم که بودی سوار؟
بیت ۶
اگر میتوانی بدین سو بپوی
برآن ره نَوَردت زمانی بموی
بیت ۷
که ایدون از آن نیزهی شصت بند
بخوابد تنَت در کنار سمند
بیت ۸
ز بیغارهی شمر شد پر ز شَرم
چکید از رُخانش همی آبِ گرم
بیت ۹
به لشکر دَرَش بود يك ماديان
سبك پو تر از بارهی آسمان
بیت ۱۰
مر آن بادپا طاویه داشت نام
بُد از مجتبی سبط خیرالانام
بیت ۱۱
که او را از آن شه ز روی نفاق
به غارت بُردند اهلِ عراق
بیت ۱۲
خروشید مارد سری پر ز کین
سوی بندهی خویش و گفتا چنین
بیت ۱۳
که نسپردهام تا ره هاویه
بیاور به نزديك من طاويه
بیت ۱۴
پرستنده آمد چو باد دَمان
بیاورد زی پهنه آن مادیان
بیت ۱۵
نظرات پژوهشی ۰
هنوز نظری ثبت نشده است