باغ ۲ ۹۶ام ۱۵ بیت
رفتن شاهزاده به وداع برادر بیمار خود و بازگشتن به خدمت پدر تاجدار
به بالین دَرَش گریهها سرنمود
همی چهره بر پای آن شاه سود
بیت ۱
شه خسته چون بوی اکبر شنید
ز جا جَست و تنگش به بر درکشید
بیت ۲
به بدرود هم در خروش آمدند
همی ناله از نای دل بر زدند
بیت ۳
امام امم سیّد السّاجدین
به فرّخ برادرْش گفت اینچنین
بیت ۴
که ای لعل تو عیسیِ جانِ من
بدین دردِ جانکاه درمانِ من
بیت ۵
طبیبانه بنشین به بالین من
بکن چارهی دردِ دیرین من
بیت ۶
فتاد آتشم در تن از تابِ تب
مرا شربتی ده ز عُنّاب لب
بیت ۷
مرا جان ز دیدارَت آمد به تن
مرو تا بماند به تن جان من
بیت ۸
به پوزش خم آورد بالا جوان
بر آن جهانْ داورِ ناتوان
بیت ۹
که ای حجّتِ دادگر کردگار
پس از تاجور باب در روزگار
بیت ۱۰
پی آنکه برخی کنم جان تو را
سرِ خود کنم گوی چوگان تو را
بیت ۱۱
پدر داده دستوریم بهر جنگ
که سازم ز خون چهره یاقوت رنگ
بیت ۱۲
تو نیزم اجازت بده چون پدر
به پیکار این لشکر بَد گهر
بیت ۱۳
که گاه فدا گشتنم دیر شد
دل من ز جان و جهان سیر شد
بیت ۱۴
چو از شاه بیمار دستور یافت
دگر باره سوی شهنشه شتافت
بیت ۱۵
نظرات پژوهشی ۰
هنوز نظری ثبت نشده است