باغ ۲ ۹۸ام ۲۹ بیت
به میدان رفتن حضرت علیاکبر و گفت و گوی لشکر بَد سیر با ابن سعد بیدادگر
چه شهزاده رویِ خدا رویِ او
کمند دل شاهِ دین موی او
بیت ۱
تو گفتی که در پهنهی کارزار
فرود آمد از عرشِ پروردگار
بیت ۲
به لشکر بتابید نورش ز دور
چو سیمای یزدان به سینای طور
بیت ۳
ز فرّ فروزان او شد زمین
پر از کبریای رسول امین
بیت ۴
ز بازوی او نیروی کردگار
عیان بود چون دست پروردگار
بیت ۵
چو آمد به میدان عِنان درکشید
شد از قامت او قیامت پدید
بیت ۶
سپه چون بدیدند آن روی و موی
همان قامت و پیکر نامجوی
بیت ۷
بگفتند مانا رسول است این
که بنهاده رو سویِ میدانِ کین
بیت ۸
پراکنده شد لشکر بیشمار
که ما را به رزم پیمبر چه کار
بیت ۹
بگفتند با ابن سعد آن سپاه
که از ما دگر جنگ جُستن مخواه
بیت ۱۰
ندانی که در رزمگاه آمده است
پیمبر به جنگ سپاه آمده است
بیت ۱۱
همانا چو تنهاییِ پور دید
ز مینو پیِ یاری او چمید
بیت ۱۲
نجوییم ما با پیمبر ستیز
بریزد اگر خونمان تیغِ تیز
بیت ۱۳
بگفت آن بد اندیش کِاین نامدار
که رو کرده زی پهنهی کارزار
بیت ۱۴
پیمبر نه، پورِ شه نینواست
سراپا شبیه رسول خداست
بیت ۱۵
به بابش چنان کار گرديده تنگ
كه او را روان کرده زی دشت جنگ
بیت ۱۶
بگیرید گِردش در این کارزار
پدر را به مرگش نشانید زار
بیت ۱۷
وزان سوی شهزاده برزد خروش
که ای بدسِگالان تاریک هوش
بیت ۱۸
بگویم كيَم من، علی اکبرم
به دیدار و بالا چو پیغمبرم
بیت ۱۹
جوانِ حسینم روانِ حسن
نبي جدّ و زهرا بود مام من
بیت ۲۰
به دیدار، ماهِ جوانان منم
روانِ علی خُفته در جوشنم
بیت ۲۱
منم بحر توحید و غرق وصال
از آن یافتم این جلال و جمال
بیت ۲۲
منم آنکه خاکم به مردی سرشت
دلیری چو من پای بر زین نِهشت
بیت ۲۳
زنم تیغ در بادی باب خویش
نترسم از این لشکر کفر کیش
بیت ۲۴
بدان خانه کانْ جای فیض خداست
که جای پیمبر سزاوار ماست
بیت ۲۵
به یزدان که پورِ زنِ زشت کار
نخواهد به ما گشت فرمان گذار
بیت ۲۶
اگر هست مردی درآید به جنگ
ببيند ز من حيدري تيغ و چنگ
بیت ۲۷
به ميدان فرزند دلبند شاه
نیامد یکی مرد از آن سپاه
بیت ۲۸
چو این دید نوباوهی بوتراب
بیَفشُرد پای یلی در رکاب
بیت ۲۹
نظرات پژوهشی ۰
هنوز نظری ثبت نشده است